مشاوره و بازاریابی

مدل ذهنی و کاربرد آن در مدیریت

مدل ذهنی و کاربرد آن در مدیریت

مدل ذهنی و کاربرد آن در مدیریت

هر کدوم از ما در مورد هراتفاقی که میفته یا هرچیزی که می‌بینبم، نظری داریم و شاید درک ما از درک یه آدم دیگه چه دوستمون باشه چه غریبه تو یه فرهنگ دیگه متفاوت باشه. در واقع نحوه درک هرکس از جهان پیرامونش محدود و متفاوته. تا به حال به این موضوع فکر کردین؟
به این نحوه متفاوت درک جهان، مدل ذهنی می‌گن. اونا نه تنها اون چیزی که ما فکر می‌کنیم و می‌فهمیم هستند، بلکه فرصت‌هایی که می‌بینیم رو هم می‌سازن. ما چطور پیچیدگی‌های اطرافمون رو ساده می‌کنیم، چرا بعضی از وقایع رو به بعضی دیگه مرتبط می‌کنیم و چطوری استدلال می‌کنیم. مدل ذهنی صرفاً چگونگی کارکرد چیزی است و اصطلاحیه برای هر نوع مفهوم، چارچوب یا جهان‌بینی که در ذهن خودمون داریم.
ما نمی‌تونیم تمام جزئیات جهان رو در مغز خودمون نگه داریم، پس میایم از مدل‌هایی برای ساده‌سازی این مجموعه‌ از جزئیات به قسمت‌های قابل درک استفاده می‌کنیم. اینطوری بهتون کمک می‌کنه زندگی، اقتصاد یا هر چیز دیگه‌ای رو درک کنید. در واقع درک و رفتار شما رو راهنمایی می‌کنه.
حالا بریم برای هر حوزه‌ای مثال بزنیم :
عرضه و تقاضا یه مدل ذهنی برای اقتصاده. وقتی یه محصول ارزونه طبق مدل ذهنی ما یعنی عرضه اون زیاد و تقاضا براش کمه.
تئوری بازی یه مدل ذهنی برای درک روابط در همه شرایطه.
آنتروپی هم یه مدل ذهنی که به شما کمک می‌کنه بفهمید بی‌نظمی چطوری کار می‌کنه.
همه این‌ها مدل ذهنی هستند. دارایی‌هایی که ما همیشه از اونا استفاده می‌کنیم ولی ممکنه متوجه نشیم. همکار شما در فروش پیشینه بیشتری نسبت به شما داره، به این معنی که او می‌تونه ایده‌های مختلفی برای بازاریابی به سازمان بده. یا همکار شما ممکنه بیشتر وقت خودشو صرف صحبت با مشتری‌ها بکنه، پس حتماً می‌تونه اطلاعاتی که سازمان درباره پرسونای مخاطب می‌خواد رو در اختیارش قرار بده. درک این مفاهیم به شما کمک می‌کنه تا انتخاب عاقلانه‌تری انجام بدین.
یادگیری یه مدل ذهنی جدید، راهی تازه برای دیدن جهان به شما می‌ده. همه‌ی ما به عنوان یه فرد در جامعه، سازمان و هرجای دیگه باید بتونیم هربار که با مشکلی جدید روبرو می‌شیم به طور متفاوتی نسبت به همیشه درباره‌ی اون مشکل فکر کنیم. داشتن تعداد زیادی مدل ذهنی برای هرکی که می‌خواد منطقی و درست فکر کنه حیاتیه. هر مدل ذهنی چارچوب متفاوتی رو ارائه می‌ده که می‌شه برای نگاه کردن به زندگی ازش استفاده کرد. اگه یه جعبه ابزار بزرگ‌تر از مدل‌های ذهنی ایجاد کنید، می‌تونین توانایی حل مشکلات رو بهبود بدین چرا که گزینه‌های بیشتری جلوتون دارین و برای رسیدن به یه جواب درست این یکی از اصلی‌ترین راه‌هایی که افراد موفق و باهوش ازش استفاده می‌کنن.
کیفیت تفکر ما متناسب با مدل‌های موجود در ذهن و مفید بودن اونا در شرایط فعلیه. وقتی صحبت از بهبود توانایی شما در تصمیم‌گیری می‌شه، موضوعات مختلفی مطرح می‌شه و هرچی جعبه ابزار شما بزرگ‌تر باشه احتمال داشتن مدل‌های مناسب برای دیدن واقعیت هم بیشتر می‌شه. چون هر مدل چارچوب متفاوتی ارائه می‌ده.
در نظر بگیرید می‌خوایم یه جنگل رو بررسی کنیم. وقتی یه گیاه‌شناس به جنگل نگاه می‌کنه روی اکوسیستم متمرکز می‌شه. یه متخصص محیط زیست تاثیرات تغییرات آب و هوایی رو می‌بینه و یه مهندس وضعیت رشد درختان و یه تاجر، ارزش زمین رو می‌بینه. نمی‌شه گفت هیچ‌کدوم از اینا اشتباهه، اما هیچ کدوم از اونا قادر به توصیف کل این خصوصیات با هم نیستند.پس به یه درک جامع‌تر برای مدیریت جنگل نیاز هست.
هرچند مدل‌های ذهنی ناقص هستند اما مفیدند. مثلاً هیچ مدل ذهنی ریاضی یا فیریکی وجود نداره که توضیحی بی عیب و نقص از کل جهان ارائه بده. ولی همین مدل‌ها این امکان رو در اختیار ما گذاشته که پل و جاده و هواپیما و ماشین و … بسازیم تا راحت‌تر زندگی کنیم.
آزمون واقعی دانش حقیقت داشتن تمام و کمال آن نیست، بلکه سودمندی است.
یه شبکه از مدل‌های ذهنی، به ما اجازه می‌ده در صورت نیاز دیدگاه خودمون رو درباره یه چالش پیش‌رو تنظیم کنیم. از این‌ها که بگذریم به هر معضلی نمی‌شه با یه نقطه نظر همیشگی واکنش نشون داد و درباره‌ش تصمیم گرفت. برای همین هرچی تعداد بیشتری مدل ذهنی رو تجربه کنید، با چالش‌های پیش روی خودتون سازگارتر برخورد می‌کنید.
با همدیگه می‌خوایم چند تا از بهترین مدل‌های ذهنی رو بررسی کنیم و یادمون باشه که ساختن یه شبکه از مدل‌های ذهنی یه کار مادام العمره.

mental model

بهترین مدل‌های ذهنی

  • تئوری بیز:

این تئوری احتمال وقوع چیزی رو بر اساس عوامل بالقوه مرتبط توصیف می‌کنه. این عوامل شامل شواهدی از وقایع گذشته و شرایط فعلی است که می‌تونه نتیجه جدید رو تحت تأثیر قرار بده.
برای این‌که تصوری از این قضیه در صنعت بازاریابی داشته باشین، فکر کنید چهار ماه پیش یک کمپین بازاریابی از طریق ایمیل راه‌اندازی کرده‌اید که نرخ باز شدن آن 20% است. ماه بعدی یک کمپین ایمیلی دیگه با همین هدف شروع می‌کنین، اما در عوض 25% نرخ باز شدن ایمیل‌ها می‌شه. در ماه سوم کمپین ایمیل شما 26% نرخ باز شدن داره. شما تصمیم می‌گیرید لیست ایمیل کسانی که ایمیل‌های کسب و کار شما رو باز نکردن، پاک کنید و بعد از آن کمپین دیگه‌ای راه‌اندازی کنین. با توجه به افزایش مداوم نرخ باز شدن ایمیل در این 3 ماه و حذف ایمیل‌های غیر فعال، ظبق قضیه بیز این هدف رو دارید که نرخ باز شدن ایمیل‌هاتون به 30% برسه.

  • حلقه صلاحیت:

وارن بافت این مدل رو مطرح می‌کنه و طبق این مدل بر حوزه‌ای که تخصص خود شماست تمرکز کنید و شرکت‌های درون حوزه صلاحیت خودتون رو ارزیابی کنید. اندازه حلقه خیلی مهم نیست ولی این‌که مرزهای این حلقه کجا هستند، اهمیت داره. وقتی با حلقه صلاحیت شخص دیگه‌ای سروکار دارید از این‌که اعلام کنید چیزی نمی‌دونید، نترسید.
وقتی به این آگاه باشید که در چه زمینه‌ای متخصص نیستید، در کجا آسیب‌پذیر هستید و در کجاها می‌تونید پیشرفت کنید، تصمیم‌گیری بهتری انجام می‌شه.

  • سوگیری تاییدی یا تعصب تایید:

گرایش انسان به جستجو و یا تفسیر اطلاعات به همون صورتی که باورها و فرضیه‌های خود شخص رو تأیید می‌کنه، سوگیری تأیید گفته می‌شه. در واقع فرد به دنبال یافتن شواهدی برای تأیید یه فرضیه‌ست. زمانی این سوگیری خودش رو نشون می‌ده که فرد موقع جمع‌آوری دیتا، انتخابی جلو می‌ره و وقتی هم به شواهد مبهم برمی‌خوره اون رو مطابق فرضیه خودش تحلیل میکنه. برای جلوگیری از این موقعیت، بپذیرید که برداشت شما همیشه با واقعیت برابر نیست و خودتون رو به چالش بکشید که تفسیرهای متفاوتی از اونچه که اتفاق افتاده، پیدا کنید.
اگر اطمینان دارید که میزان ترافیک ارگانیک وب‌سایت شما در این ماه بیشتر می‌شه. برای جلوگیری از این برداشت، بهتره اینطوری هم فکر کنید که آیا چیزی وجود داره که باعث بشه این ترافیک قبل پایان ماه کاهش پیدا بکنه؟ چه چیزی می‌تونه مانع رسیدن به این هدف ما بشه؟ این طرز تفکر باعث می‌شه ما بیشت تحقیق کنیم و انتظارات واقع‌بینانه‌تری داشته باشیم.

  • مدل ذهنی وارونگی:

این دیدگاه یکی از قدرتمندترین مدل‌های ذهنی است. به جای این‌که به نتیجه دلخواه خودمون فکر کنیم، نتیجه‌ای رو که قراره ازش اجتناب کنید در نظر بگیرید. مثلاً شما دوست دارین که مدیر ارشد بازاریابی بشین. به جای این‌که از خودتون بپرسین چه کارهایی می‌تونم برای ارتقا رتبه‌م انجام بدم چیه؟ از خودتون این سوال رو بپرسین که چیزهایی که از ارتقا من جلوگیری می‌کنه چیه؟ و بعد مطمئن بشین که هیچ کدوم از این کارها رو انجام نمی‌دید.
این مدل ذهنی به شما کمک می‌کنه تا مشکلات و اشتباهاتی که ممکنه انجام بدید رو بهتر درک کنید و از نادیده گرفتن اون‌ها جلوگیری بشه. همین باعث می‌شه که اشتباهات بزرگ کمتر پیش بیان.

  • خطای انتسابی اساسی:

یه احتمال وجود داره که ما اعتقاد داشته باشیم شخصی به خاطر شخصیتی که داره به شیوه خاص رفتار می‌کنه نه به خاطر شرایطش. اگه یه نفر به جلسه تیم بازاریابی دیر برسه ممکنه فکر کنید که چقدر اون آدم بی مسئولیتیه. بعد این‌که می‌رسه از همه عذرخواهی می‌کنه و توضیح می‌ده که تو ترافیک گیر کرده. خودتون رو در مورد این‌جور مدل‌های ذهنی به چالش بکشین. بهتره بدونیم که رفتارها معمولاً موقعیتی هستند، این‌ پیشبینی‌های شما درمورد نحوه عملکرد رو دقیق‌تر می‌کنه.

  • تیغ هانلون:

این مدل ذهنی از ما می‌خواد که هرگز اون چیزی رو که می‌شه با بی احتیاطی توضیح داد رو به نیت بد و کینه‌توزی فرد نسبت ندیم. مثلاً اگه مقدار سرنخ‌ها در فروش در یه نقطه حساس کاهش پیدا بکنه، ممکنه تصور کنید که تیم بازاریابی اطلاعات کافی به اون‌ها ندادند. اینجا تیغ هانلون از ما می‌خواد جور دیگه‌ای فکر کنیم مثل این‌که فرد مورد نظر مشغول بوده و نه این‌که خواسته باشه اطلاعات کافی در اختیار مشتری قرار نده.
این مدل به ما در این جهت کمک می‌کنه که به جای از دست دادن فرصت‌ها، روی گزینه‌های جدید تمرکز کنیم. نتایج بد همیشه تقصیر یک بازیگر بد نیست. این مدل به ما یادآوری می‌کنه که مردم ممکنه اشتباه کنن و اینجاست که ما باید از خودمون بپرسیم آیا توضیح منطقی دیگه‌ای برای وقایع رخ داده وجود داره؟ و می‌شه توضیحی پیدا کرد که شامل کمترین قصد و نیت باشه.

  • تیغ اوکام:

این اصل بیان می‌کنه که معمولاً ساده‌ترین توضیحات درست هستند. به جای این‌که وقت خودتون رو برای تلاش در جهت رد کردن سناریوهای پیچیده تلف کنید، می‌تونید با اطمینان بیشتری تصمیمات خودتون رو با استناد به دلایل ساده بگیرید. اگر می‌خواین بفهمید که چه اتفاقی افتاده، با حداقل فرضیه‌ها شروع کنید.

  • هزینه فرصت:

در این مدل ذهنی به این موضوع پرداخته می‌شه که انجام یه کار به معنی عدم توانایی انجام کار دیگه‌ای هست. ما در دنیایی با مفهوم داد و ستد زندگی می‌کنیم و مفهوم هزینه فرصت بر همه چیز حاکم است. وقتی قراره تصمیمی بگیریم باید هزینه فرصت از دست رفته در اون رو با تصمیمی در شرایط مشابه با همون منابع و زمان مقایسه کنیم. فکر کنید شما مقداری پول دارید، که می‌تونید با اون یه ساعت بخرید یا یه جفت کفش. اگه کفش انتخاب کنید هزینه فرصت شما ساعته و اگه ساعت رو بخرید، هزینه فرصتتون کفشه.

یادگیری بر اساس مدل ذهنی

یادگیری بر اساس مدل ذهنی

مبحث یادگیری در سازمان اهمیت ویژه‌ای داره و در آنجا نیز اهمیت مدل ذهنی هر یک از افراد خودش رو نشون می‌ده. یادگیری سطوح متفاوت و زیادی داره که اگر به صورت رایج قرار باشه تعریفش کنیم همون به خاطر آوردن دانسته‌های قبلیمون میشه.

تصویری که افراد وقتی به موضوعی فکر می‌کنند در ذهنشون می‌سازن، مبنایی برای تصمیم‌گیری اون‌ها میشه. در واقع مبنایی برای شکل‌گیری استراتژی، ساختار و سیاست‌هایی که اون فرد به کار میبره قرار می‌گیره.

ممکنه خیلی از ما مدل‌های ذهنی داشته باشیم که مانع پیشرفت و یادگیری ما میشه. مثلا اگر به یک فرد وسایلی رو برای بهتر و راحت انجام دادن کارش بدیم، اون با ذهنیتی که داره امکان داره فکر کنه که اون تجهیزات مانع درست انجام دادن کارش میشن و هرگز یاد نگیره که با اونا کارشو انجام بده.

ما باید این رو بپذیریم که توی ذهنمون، همه‌ی جزئیات دنیای واقعی رو نداریم و برای درک وقایع از یک مدل ذهنی پیروی می‌کنیم و بر اساس اون تحلیل‌ها رو انجام می‌دیم و اقدام می‌کنیم. این مدل‌ها سریع شکل می‌گیرند و نوشتن یک مدل به صورت تشریحی و مکتوب از یک پدیده به تقویت مدل ذهنی که دوست داریم کمک میکنه و ابهام‌ها رو در موردش رفع می‌کنه.

ما اگر مدل‌های ذهنی خودمون رو تغییر بدیم و در جهت مثبت گام برداریم خیلی از موانعی که سر راه یادگیری خودمون تراشیدیم حذف میشن و می‌بینیم که راحت‌تر از اون چیزی که فکرشو می‌کردیم بهش رسیدیم و تو مسیر یادگیری قرار گرفتیم.

کلام پایانی

در این  مقاله با مفهوم مدل ذهنی و کاربردهای آن آشنا شدید. نکته‌ای که لازمه در نهایت به اون تأکید کنیم این موضوعه که برای داشتن یک کسب و کار موفق نباید از رفتار و عملکرد و استراتژی سازمان‌های موفق تبعیت کرد بلکه باید ببینیم رهبر این سازمان‌ها چه مدل ذهنی داره. ما با پیاده‌سازی اون مدل ذهنی در سازمان خودمون ممکنه نتیجه و رفتار متفاوتی نشون بدیم. ما با یادگیری و کسب علم و پای سخن بزرگان نشستن تنها می‌تونیم مدل ذهنی خودمون رو بزرگ‌تر کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا